جانانجانان، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

بر آستان جانان

هنرمند کوچولوی ما

        پی نوشت: این کار هنری زیبا،اثر هنری جانان خانوم هست.این دختر خانوم 2 ساله با دستهای قشنگ و کوچیک و تپلش کاغذ رنگی ها پاره کرده،چسب زده و چسبونده به مقوا..همچنین بقیه چیزهایی که می بینید... دختر من هنرمنده....عاشقشیم ...
24 تير 1392

مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست

    خواهر چه مهربونه قدرشو کی میدونه اگر روی به گلزار خاری کند تو را زار مر حمه دستان او از مدد لطف او میکنه درمان من هر نفسی که با من در سر کوی او هست از چشم زیبای او از روی زیبای او دردی دیگر ندارم همیشه خندانه او همدل وهمراهمه اون همه آوازمه تاج سرم،نور چشم،جانانم خوشگل خانوم این عکسی که هست اولین عکس از خواهرته تو دل مامان..آره گلم تا چندماه دیگه یک خواهر کوچولو خواهی داشت و دیگه هیچوقت هیچوقت بی دوست و یاور نمی مونی گل ناز. وقتی آبان بزرگ تر بشه همبازیته..با هم خاله بازی و مامان بازی میکنید..از صبح تا شب عروسک بازی میکنید و شیطونی...
24 تير 1392

دلم می خواد که روزی صدهزاربار،بهت بگم دوست دارم عزیزم

  دلم ميخواد كه روزي صدهزار بار بهت بگم دوست دارم عزيزم دلم ميخواد كه عمر و زندگيمو به پاي عشق خوب تو بريزم قندو عسلم جانانم الان که دارم می نویسم تو روی تخت ما خوابیدی،کنار من.می خواستم بلند شم یک دفعه چشماتو باز کردی و گفتی "نلو مامانش،بخواب"..منم خوابیدم تا تو کامل به خواب ناز رفتی. وای نفسم،وای عشقم،وای زندگیم....چقدر عاشقتم..تو چقدر هر ثانیه شیرین تر از قبل می شی..الان 2 سال و سه ماه سن داری و بازم می گم بی نهایت زیبا و دلربا..الان تقریبا کام حرف می زنی و هریک کلمه ای که می گی..بابایی و من می میریم و زنده میشیم واست قربونه اون حرف زندت بشم که یاد گرفته خودتو تو بغل بابایی جا بدی(حالا بابات هرکاری می کنه بماند تو با...
22 تير 1392

ای بالا بلند عشوه گر شکر خای من

              ای همه شکلِ تو مطبوع و همه جایِ تو خوش دلم از عشوه شیرینِ شکرخایِ تو خوش همچو گلبرگِ طری هست وجودِ تو لطیف همچو سروِ چمن خلد سراپایِ تو خوش شیوه و نازِ تو شیرین خط و خال توِ ملیح چشم و ابرویِ تو زیبا قد و بالایِ تو خوش هم گلستانِ خیالم ز تو پرنقش و نگار هم مشامِ دلم از زلفِ سمن سایِ تو خوش در ره عشق که از سیلِ بلا نیست گذار کرده‌ام خاطر خود را به تمنایِ تو خوش شکرِ چشم تو چه گویم که بدان بیماری می کند دردِ مرا از رخ زیبایِ تو خوش در بیابانِ طلب گر چه ز هر سو خطریست می‌رود حا...
22 تير 1392

آهای آهای خرگوشه،خرگوشه باهوشه

        پی نوشت: وقتی خانوم داشتند جانان گل را نقاشی می کردند دخترم اینقدر خودشو گرفته بود و حسابی باد به گلو انداخته بود..اخه خودش می دونه چقدر خوشگله و داشت با نمک تر هم می شد....بعد هم که همه هی نگاهش می کردند و ذوق را میکردند.... دیوونتم مامانی   ...
14 تير 1392
1